جدول جو
جدول جو

معنی سنگ جان - جستجوی لغت در جدول جو

سنگ جان
(سَ)
سنگدل. بی رحم. ظالم. بی شفقت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سنگ ساو
تصویر سنگ ساو
سوهان، سنگی که برای تیز کردن کارد یا شمشیر و مانند آن به کار می رود، فسان، فسن، سان، سان ساو، سامیز، مسنّ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سخت جان
تصویر سخت جان
آنکه به سختی جان بدهد، جان سخت، کنایه از کسی که در سختی ها و بلا ها پایداری و استقامت داشته باشد، کنایه از خسیس و ممسک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگ خاز
تصویر سنگ خاز
سنگ پا، نوعی سنگ سوراخ سوراخ بسیار سخت است که در حمام چرک پا را با آن پاک می کنند، سنگ سودا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگ چاپ
تصویر سنگ چاپ
نوعی سنگ آهکی به رنگ خاکستری یا زرد که از دانه های ریز تشکیل شده، به خوبی جلا و صیقل می پذیرد، چربی را جذب می کند و در چاپخانه های سنگی برای چاپ کردن اوراق به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سگ جان
تصویر سگ جان
کسی که در برابر امراض و سختی ها مقاومت بسیار داشته باشد، سخت جان، جان سخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگ چین
تصویر سنگ چین
ویژگی دیواری که با چیدن سنگ ها بر روی هم ساخته باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگ فسان
تصویر سنگ فسان
سان، سوهان یا سنگی که برای تیز کردن کارد، شمشیر و مانند آن به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگستان
تصویر سنگستان
زمینی که در آن سنگ بسیار باشد، سنگلاخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگ جهنم
تصویر سنگ جهنم
نیترات دارژان، مادۀ جامد متبلور، بی بو و سمی مرکب از نقره و جوهر شوره که در آب حل می شود و در پزشکی، تهیۀ فیلم های عکاسی، آیینه های نقره ای و آبکاری با نقره به کار می رود، نیترات نقره
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
بیرحمی. سخت جانی. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
سخت جان. سختی کش. (برهان). بی رحم. سخت دل و سختی کش. (آنندراج) (رشیدی) :
همه سگ جان و چو سگ ناله کنانند بصبح
صبحدم نالۀ سگ بین که چه پیدا شنوند.
خاقانی.
خاقانیا سگ جان شدی کانده کش جانان شدی
در عشق سردیوان شدی نامت به دیوان تازه کن.
خاقانی.
همه کس عاشق دنیا و ما فارغ ز غم ایرا
غم معشوق سگ دل هست بر عشاق سگ جانش.
خاقانی.
عقل سگ جان هوا گرفت چو باز
کاین سگ و باز چون شکارگر است.
خاقانی.
چه سگ جانم که با این دردناکی
چو سگ داران دوم خونی و خاکی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
نیترات نقره را گویند که در چشم پزشکی عمومی و دندانپزشکی مورد مصرف واقع میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگ جان
تصویر سگ جان
سخت جان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگ شکن
تصویر سنگ شکن
شکننده سنگ، خلر، گونه ایست از خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت جان
تصویر سخت جان
آنکه به آسانی دست از جان نکشد آنکه به سهولت نمیرد، بیرحم سنگدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنک جان
تصویر خنک جان
بی عشق، کسی که از دیگری انتقام کشد، پاکدامن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگ تاب
تصویر سنگ تاب
پخته و برشته شده بر روی سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت جان
تصویر سخت جان
پرطاقت، خسیس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سنگ تاب
تصویر سنگ تاب
پخته و برشته شده بر روی سنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سگ جان
تصویر سگ جان
((سَ))
پرطاقت، مقاوم
فرهنگ فارسی معین
دیرزی، سخت جان، مقاوم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سخت جان
تصویر سخت جان
Hardy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سخت جان
تصویر سخت جان
robuste
دیکشنری فارسی به فرانسوی
جان سخت، فرد بسیار مقاوم در برابر سختی ها
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سخت جان
تصویر سخت جان
выносливый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سخت جان
تصویر سخت جان
zäh
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سخت جان
تصویر سخت جان
витривалий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سخت جان
تصویر سخت جان
wytrzymały
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سخت جان
تصویر سخت جان
强壮的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سخت جان
تصویر سخت جان
resistente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سخت جان
تصویر سخت جان
resistente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سخت جان
تصویر سخت جان
resistente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سخت جان
تصویر سخت جان
stevig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سخت جان
تصویر سخت جان
मजबूत
دیکشنری فارسی به هندی